1396/1/23، 09:17 عصر
دانلود فیلم کوتاهی در مورد بازی
http://yekupload.ir/13Y7/11.mp4?pt=oLnpa...BS7uUk4%3D
ی فیلم از بازی گذاشتم چند تا لایوت هاش + لگو
فعلا محیط بازی رو دارم درست میکنم و ترتیب عملکرد معما ها
راستش دیدم بد نیست مشورت بگیرم برای بهتر شدن کارم قسمت هایی که فکر میکنین بهتر میکنه رو پیشنهاد بدید
یا کار هایی که انجام بدم در جهت بهتر شدن کار
تلگرام بنده
@user138592
البته
چند نکته که در مورد کارم وجود داره
# چون در رنگ قرمز کنج ها نسبتا واضح تر دیده
و چند دلیل دیگه که سعی کرد م بک گراند کارم قرمز باشه و قصد ندارم تغییری تو این قسمت ماجرا بدم
![[تصویر: 0_copy.png]](http://s9.picofile.com/file/8291889300/0_copy.png)
# این پروژه هنوز راحت چند ماه کار داره و قصد دارم این معما هاش رو بیشتر کنم اگر چیزی به ذهنتون رسید لطفا بگید
#قرار نیست از درگ کردن اشیا تو پروژه استفاده کنم دلایلی هم که مد نظرم هست
1- زیاد شدن حجم
2- زیاد شدن باگ در پروژه ( بی تجربه بودن بنده )
3- به شدت سخت شدن کار (که قصد ندارم زیاد کاربر اذیت شه )
داستان بازی هم دارای چند نکته خوب و چند غافل گیری هست
خب یک مقدار از داستان رو میگم
- من انابل هستم
یک ادم معمولی که لباس های به رنگ سس گوجه بیشتر دوست داره
ی منشی هم میشه گفت منشی دکتر لارنس
گذشته ای که الان ازش یک مادر که از ترس سرطان تو اسایشگاه روانی بستری دارم و کلا یک جمله میگه
ما بد کردیم .
هه مسخره هست
که از کل اقوام فقط میدونم یک عمو دارم اونم از وقتی یادم هست خارج از کشور هست و حتی صداش رو نشنیدم کاش اونم مثل زنش لال بود خبر مرگشو بیارن
حتی با اینکه میدونه تو کودکی بابا من و مادرو ترک کرد بازم خبرمون رو نگرفت
چند هفته دیگه ازدواج میکنم اونم با دکتر لارنس
البته برام خیلی جالبی که تو کل دوران زندگیم خانواده درست درمونی نداشتم چطوری باید با خانواده اون کنار بیام
دیروز یک عکس تو البوم قدیمی مادرم دیدم یک عکس از من و بابا با چکمه بودم و پدرمم به ظاهر ادم خوبی میاد ولی نمی دونم چرا با این قیافعه خوبش ما رو این طوری بد ول کرد واقعا عجیبه برام
من باید قبل از شروع این زندگی جدید تکلیفم رو با این گذشته مشخص کنم باید برم خونه پدری پیش دوستای بچگیم از همه مهمتر پیش سم شنیدم معلم شده یادمه اون ترسو همش از بچه ها فراری بود الان تعجب میکنم معلم شده احتمالا هنوز لباس های گشاد می پوشه وای وای وای یعنی اون پسر دماغو شده معلم باید برم و برای اخرین بار ی سری بهشون بزنم )
این فقط ابتدای داستان هست که البته کلی از رمز داستان تو همین متن وجود داره
باید کاربر به انابل درف این راز کثیف تو خانه پدریش کمک کنید
لطفا دوستانی که پیشنهاد میدن اخر داستان رو حدس بزنند (داستانم تکمیل شده ولی دوست دارم بدونم چقدر قابل حدس زدن هست )
یکی از مشکلاتی که من دارم اینه که چطوری داستان رو به کاربر نشون بدم چیزی که به ذهن خودم رسیده
اینه که تعدادی برگه نقاشی تو جاهای مختلف خونه مخفی کنم ولی چیزی به ذهنتون اومد لطفا بگید
مشکل دیگری که دارم اسم بازی هست
we are bad
شما چی پیشنهاد میکنید
برای داستان ترسناک شما چ ایکونی رو پیشنهاد میکنید خودم در نظرم یک چشم در حالت ترس هست
قسمتی از محیط بازی
![[تصویر: 7.png]](http://s8.picofile.com/file/8291889600/7.png)
![[تصویر: 12.png]](http://s8.picofile.com/file/8291889650/12.png)
http://yekupload.ir/13Y7/11.mp4?pt=oLnpa...BS7uUk4%3D
ی فیلم از بازی گذاشتم چند تا لایوت هاش + لگو
فعلا محیط بازی رو دارم درست میکنم و ترتیب عملکرد معما ها
راستش دیدم بد نیست مشورت بگیرم برای بهتر شدن کارم قسمت هایی که فکر میکنین بهتر میکنه رو پیشنهاد بدید
یا کار هایی که انجام بدم در جهت بهتر شدن کار
تلگرام بنده
@user138592
البته
چند نکته که در مورد کارم وجود داره
# چون در رنگ قرمز کنج ها نسبتا واضح تر دیده
و چند دلیل دیگه که سعی کرد م بک گراند کارم قرمز باشه و قصد ندارم تغییری تو این قسمت ماجرا بدم
![[تصویر: 0_copy.png]](http://s9.picofile.com/file/8291889300/0_copy.png)
# این پروژه هنوز راحت چند ماه کار داره و قصد دارم این معما هاش رو بیشتر کنم اگر چیزی به ذهنتون رسید لطفا بگید
#قرار نیست از درگ کردن اشیا تو پروژه استفاده کنم دلایلی هم که مد نظرم هست
1- زیاد شدن حجم
2- زیاد شدن باگ در پروژه ( بی تجربه بودن بنده )
3- به شدت سخت شدن کار (که قصد ندارم زیاد کاربر اذیت شه )
داستان بازی هم دارای چند نکته خوب و چند غافل گیری هست
خب یک مقدار از داستان رو میگم
- من انابل هستم
یک ادم معمولی که لباس های به رنگ سس گوجه بیشتر دوست داره
ی منشی هم میشه گفت منشی دکتر لارنس
گذشته ای که الان ازش یک مادر که از ترس سرطان تو اسایشگاه روانی بستری دارم و کلا یک جمله میگه
ما بد کردیم .
هه مسخره هست
که از کل اقوام فقط میدونم یک عمو دارم اونم از وقتی یادم هست خارج از کشور هست و حتی صداش رو نشنیدم کاش اونم مثل زنش لال بود خبر مرگشو بیارن
حتی با اینکه میدونه تو کودکی بابا من و مادرو ترک کرد بازم خبرمون رو نگرفت
چند هفته دیگه ازدواج میکنم اونم با دکتر لارنس
البته برام خیلی جالبی که تو کل دوران زندگیم خانواده درست درمونی نداشتم چطوری باید با خانواده اون کنار بیام
دیروز یک عکس تو البوم قدیمی مادرم دیدم یک عکس از من و بابا با چکمه بودم و پدرمم به ظاهر ادم خوبی میاد ولی نمی دونم چرا با این قیافعه خوبش ما رو این طوری بد ول کرد واقعا عجیبه برام
من باید قبل از شروع این زندگی جدید تکلیفم رو با این گذشته مشخص کنم باید برم خونه پدری پیش دوستای بچگیم از همه مهمتر پیش سم شنیدم معلم شده یادمه اون ترسو همش از بچه ها فراری بود الان تعجب میکنم معلم شده احتمالا هنوز لباس های گشاد می پوشه وای وای وای یعنی اون پسر دماغو شده معلم باید برم و برای اخرین بار ی سری بهشون بزنم )
این فقط ابتدای داستان هست که البته کلی از رمز داستان تو همین متن وجود داره
باید کاربر به انابل درف این راز کثیف تو خانه پدریش کمک کنید
لطفا دوستانی که پیشنهاد میدن اخر داستان رو حدس بزنند (داستانم تکمیل شده ولی دوست دارم بدونم چقدر قابل حدس زدن هست )
یکی از مشکلاتی که من دارم اینه که چطوری داستان رو به کاربر نشون بدم چیزی که به ذهن خودم رسیده
اینه که تعدادی برگه نقاشی تو جاهای مختلف خونه مخفی کنم ولی چیزی به ذهنتون اومد لطفا بگید
مشکل دیگری که دارم اسم بازی هست
we are bad
شما چی پیشنهاد میکنید
برای داستان ترسناک شما چ ایکونی رو پیشنهاد میکنید خودم در نظرم یک چشم در حالت ترس هست
قسمتی از محیط بازی
![[تصویر: 7.png]](http://s8.picofile.com/file/8291889600/7.png)
![[تصویر: 12.png]](http://s8.picofile.com/file/8291889650/12.png)