(1396/1/15، 07:26 عصر)mahdi_R8095 نوشته است: آقا این کارا چیه شما میکنید؟
یه تیم بازی سازی با پتانسیل بالا داره ساخته میشه بعد شما (بعضی هاتون) میخواید به همین سادگی خرابش کنید؟
نمیگم یه وقت دارید کار غلطی میکنید، چون خود آقا مجتبی گفته هر کی حاضره بیاد عضو شه
اما یکم کمتر اعتماد به نفس داشته باشید (!!!)
اینطوری نیستش که من بگم چون من چند تا داستان به نظر باحال به مخم خطور کرده داستان نویسیم خوبه
برای منم عجیبه که چرا همه تون تو داستان نویسی یه چیزایی بلدید!!
خو چراش معلومه، چون مثل گرافیک یا صدا گذاری یا برنامه نویسی لازم نیست با نرم افزار های آن چنانی کار کنی و وقتت رو هدر بدی، اوج وسیله ای که لازم داری یه خودکاره
اصلا من یه سوال از همین هایی که میگن داستان نویسی (تا یه حدی) بلدیم دارم:
تا حالا رمان نوشتید؟
خو سوال سختی بود یه سوال راحت تر میپرسم -__-
تا حالا رمان خوندید؟
اگه خوندید چند تا خوندید؟
تا حالا مقاله ای در مورد اینکه چطور داستانی خوبی بنویسیم خوندید؟
اینا رو نمیپرسم که بگم آره من مثلا ده تا رمان خوندم بیست تا هم نوشتم 300 تا هم مقاله خوندم
منم شاید یکی باشم عین شما، ولی حداقل به غرورم اجازه نمیدم که همچین کاری کنه
یکی از دلایل این که 95 درصد استارتاپ های ایرانی با مشکل روبرو میشن همین غروره، بعدیش هم ترس از عمل کردن
اگه میبینید بعضی ها بازی هایی رو وارد بازار کردن که بدرد جرز دیوار هم نمیخوره فقط بخاطر غرور شون بوده
اگه میبینید بعضی بازیسازا میان میگن بازی ادونچر خز شده هم بخاطر غرور بعضی هاس...
البته بعضـــــی ها...
سلام.
خب اون بعضی ها ظاهراً خودم هستم، هدف من فقط همکاری با تیمه، برام فرقی نمی کنه چقدر ممکنه فروش داشته باشه
و ... هدفم پول نیست، از همون اول هم که دنبال بازی سازی سازی اومدم بخواطر این بود که می خواستم داستان های
خودم رو توش پیاده کنم اینا رو نمی گم که شخص خاصی رو مخاطب قرار داده باشم، دارم کلی می گم که دوستان
بدونن هدف من اینجا فقط اینه که تا جای ممکن هم کاری کنم ظاهراً نویسنده های خوبی هم داریم و میشه
از اونها هم استفاده کرد.
بیشتر از 5 ساله که داستان می نویسم یه داستان بلند به اسم، هیوا - فرمانده
و دو تا داستان به سبک افسانه ای تاریخی به نام های : صاحب سیمرغ --- و --- شاه پهلوان
روی دو تا بازی هم کار کردم دلیل اینکه منتشرشون نکردم این بود که خودم از کیفیت راضی نبودم، هدفم پول در آوردن یا اینکه
بخوام بگم من بازی سازم! نبوده فقط می خواستم از داستان هام بازی بسازم که به دل خودم ننشست.
=========================================
تجربیات بنده از این قراره که :
نویسندها با طراح و گرافیک باید با هم ارتباط خوبی داشته باشن، تا بتونن تصمیم بگیرن و برای تکمیل شدن داستان
این افراد می تونن با هم به توافق برسن، به فکر همکاری با هم باشن نه تخریب هم و مراعات حال همدیگه رو بکنن
نویسنده نباید فشار زیادی به گرافیک کارها بیاره و این ارتباط داشتن با همدیگه باعث میشه
---------------------------------------------------------
در مورد اینکه آیا میشه همچین چیزی رو پیاده کرد یا نه بحث کنن و اون رو حل و فصل کنند
برای مثال یه بخش سنگین داستان برای گرافیست ها رو می تونن:
داستان رو تا جای ممکن حذف یا ویرایش کنن تا کار سبک تر بشه، یا به صورت صوت و متن داستان گویی بشه و ازش رد بشن
نهایتاً دو تا تصویر پس زمینه هم بهش اضافه بشه و ... (خلاصه راه های زیادی وجود داره)
من تجربه کار در مراکز پخش لوازم ماشین، برق کاری ساختمان، کاغذ دیوار و ... رو دارم، خوشبختانه با مدیرهای قویی رو به رو شدم
مخصوصاً در لوازم ماشین که واقعاً فرد فوق العاده ای بود، در اصول مدیریتی نباید یه کار رو زیاد بزرگش کنی، اگه هر کسی
بلند پروازی داره اشکالی نداره، بگذارید بیان کنه، بیان کردن خیلی مهمه، بیان کنه روش بحث کنیم و به نتیجه منطقی برسیم
تخریب به درد نمی خوره، هر کسی می تونه خودش و در نقش مدیر ببینه و کمک حال گروه باشه،
کار رو سبک ببینید و به سمتش برید، کار رو بزرگش نکنین طوری که همه نا امید بشن و کار رو غیر ممکن ببینن
فقط همکاری دوستانه به نتیجه میرسه
نه اینکه نمی تونم توی گرافیک و ... کمک کنم، مسئله اینه که وقتش رو ندارم
اما تا جای ممکن می خوام کمک حال گروه باشم
همگی دوستان راحت باشید و به خودتون سخت نگیرین که از کار زدتون می کنه، تلاش کردن و همکاری می تونه لذت بخش باشه
اما سخت گیری، غول بی شاخ و دم ساختن از کار و دیگری های ذهنی کار کردن رو تلخ می کنه.
به هر حال پیشاپیش تبریک می گم برای چنین پروژه ای و امیدوارم موفق باشید و مطمئن باشن که موفق می شین
-
-